مصطفی ملکیان

۱.چرا در انتخابات شرکت می‌کنم؟
چرا از این حق سیاسی‌ام، که نامش حق شرکت در انتخابات است، صرف‌نظر نمی‌کنم؟ به سه دلیل که جای تفصیلشان اینجا نیست، ولی اجمالشان بدین قرار است:
الف) آیا خردپسندانه است که، وقتی که از انبوهه‌ی حقوق پرشمار حقوق سیاسی‌ای که به عنوان یک انسان و یک شهروند، باید داشته باشم فقط این یکی را دارم، این را نیز خودم از خودم مضایقه کنم؟ آیا وانهادن خودخواسته‌ی حقی که شاید مقدمه‌ای برای احقاق سایر حقوق سیاسی و اجتماعی تضییع‌شده باشد خردپذیر است؟

ب) شرکت در انتخابات یگانه‌شکل و شیوه‌ی مقابله و مبارزه‌ی سیاسی است که، در عالم اندیشه‌ی سیاسی و در ساحت افکار عمومی جهانی، احدی بر آن سر سوزنی خرده نگرفته است. و نیز

ج) یگانه شکل و شیوه‌ی فعالیت سیاسی است که هزینه‌ی اخلاقی و معنوی ندارد، یعنی مقتضی و مستلزم این نیست که از اصول و قواعد و احکام اخلاقی ذره‌ای عدول کنیم و از اخلاقی زیستن فاصله بگیریم.



۲.چرا به مهندس موسوی رای می‌دهم؟

چرا، علی‌رغم اختلاف‌نظر با مهندس موسوی، در برخی از مسائل فرهنگی و سیاسی و علی‌رغم احترامی که برای شجاعت و صراحت لهجه‌ی جناب آقای کروبی قائلم، مهندس موسوی را در میان کاندیداهای موجود ریاست جمهوری، شایسته‌ترین شخص می‌دانم و به او رای می‌دهم؟ پاسخ‌گویی به این پرسش نیازمند جلب‌ توجه به یکی از درون‌مایه‌های عمده‌ی فکری من است. چنان‌که در نوشته‌ها و گفته‌های خود مدام تکرارکرده‌ام، به گمان من، برزگترین مشکل اجتماعی و بلکه علت‌العلل همه‌ی مشکلات اجتماعی ما، که در همه‌ی نهادهای اجتماعی، اعم از خانواده، اقتصاد، سیاست، تعلیم و تربیت، حقوق، و دین، ظهور و بروز می‌یابد و همه‌ی این نهادها را از کارکرد درستشان بازمی‌دارد، نابسامانی‌های اخلاقی است.

آن‌چه در جامعه‌ی ما بیداد می‌کند (به هر دو معنای تعبیر «بیداد کردن») بی‌اخلاقی است؛ و، در این سال‌های اخیر، شدت و حدّت این بی‌اخلاقی در نهاد سیاست از همه‌ی نهادهای اجتماعی دیگر ما بیشتر شده است، و، به سبب جایگاه قدرتمند و نافذ این نهاد،‌ موجب سرعت و شتاب یافتن انحطاط اخلاقی سایر نهادها نیز شده است. در این نهاد، به جای صداقت تزویر و فریبکاری، به جای مدارا و بردباری خشونت و تندی، به جای عقلانیت و استدلال‌گرایی غوغاسالاری و هیاهوگری، به جای واقع‌بینی توهم‌زدگی، به جای مسئولیت‌پذیری و اعتراف به خطای خود عقل کل جلوه‌ دادن و مشکلات را ناشی از کارشکنی دشمنان قلمداد کردن، به جای سعه‌ی صدر تنگ‌نظری، به جای اعتدال افراط و تفریط، به جای دوراندیشی نزدیک‌بینی، به‌ جای حرمت نهادن به آگاهان و نیک‌خواهان بی‌ادبی و هتاکی به آنان، به جای وفای به عهد عهدشکنی، به جای بخشایشگری کین‌ورزی و کینه‌توزی، به جای خوش‌رویی ترش‌رویی، به جای انصاف تبعیض، و به جای نقدپذیری خودشیفتگی و معصوم‌نمایی نشسته‌است. بر اساس هیچ معیار و میزان اخلاقی و از منظر هیچ نظام اخلاقی، چه دینی و چه غیردینی، اوضاع و احوالی که در نهاد سیاست ما برقرار است پذیرفتنی و قابل تصویب و تأیید نیست. خطرخیزترین پیامد این بی‌اخلاقی سیاسی بی‌اعتمادی ملت به دولت است.

بر این مبنا، آنچه، امروزه، بیش از هر چیز دیگر و بیش از هر زمان دیگر، بدان نیازمندیم اخلاقی‌سازی عالم سیاست و است؛ و این کاری است که از انسانی اخلاقی چون مهندس موسوی ساخته است. برای اخلاقی بودن مهندس موسوی محک و سنجه‌ای بهتر از این‌که وی، با آن‌که می‌داند که یکی از کارآمدترین و دردسترس‌ترین وسایل برای جلب و جذب آراء مردم دادن وعده‌های شیرین و دلفریب است، خود را عالماً و عامداً از این ابزار محروم می‌کند؟ برای اثبات صداقت وی همین کافی نیست که، چون، از سویی، عمل به وعده‌های انتخاباتی را وظیفه‌ی اخلاقی خود می‌داند و، از سوی دیگر، یقین دارد که به اکثر آن وعده‌های شیرین و دلفریب نمی‌توان عمل کرد، وعده‌ دادن‌های خود را به حداقل رسانده است؟ آیا کاری آسان‌تر از دادن وعده‌های انتخاباتی شیرین به زنان، جوانان، دانشجویان، دگراندیشان، فقرا و محرومان، اقلیت‌های دینی و مذهبی، و اقوام ایرانی و کاری دشوارتر از عمل به آن وعده‌ها هست؟ کسی که صادقانه عزم جزم کرده باشد که به وعده‌هایی که، در موسم انتخابات، به هم‌وطنان خود می‌دهد عمل کند، آیا، در وضع و حال کنونی، چاره‌ای جز کم وعده دادن دارد؟

چنین شخصیت اخلاقی‌ای است که رئیس‌جمهور شدنش، شرط لازم، و البته نه کافی اخلاقی شدن نهاد سیاست است و همان کسی است که می‌تواند، به مدد تدبیر و حسن مدیریت خود، بی‌اعتمادی ملت به دولت را به حداقل ممکن برساند. اعتمادبرانگیزی شخصیت‌های اخلاقی‌ای مانند مهندس موسوی را دست‌کم نگیریم. در اوضاع و احوالی که سدی از بی‌اعتمادی در میان ملت و دست‌اندرکاران نهاد سیاست قد برافراشته است، رئیس‌جمهوری شخصی صادق، بافضیلت، و اعتمادبرانگیز کمترین کاری می‌تواند کرد- و خود کار بسیار سترگی است- احیای مجدد اعتماد میان ملت و دولت و، در نتیجه، اعاده‌ی اتحاد ملی است.

با رای به مهندس موسوی به سیاست‌ورزی اخلاقی رای می‌دهم.

مصطفی ملکیان

۱ خرداد ۱۳۸۸